نـگاتیو

نقد فیلم؛ به قلم: حمید رضا تقی پور

نـگاتیو

نقد فیلم؛ به قلم: حمید رضا تقی پور

نـگاتیو

به نام خدا
با سلام
شاید سوال باشد "نگاتیو" از کجا آمد

از عکس روبه رو همه چیز برای اهل فیلم روشن می شود؛
شاید نتوان آن را بهترین فیلم تاریخ سینما دانست( که به عقیده نگارنده، می توان)؛ اما بدون شک لقب "عجیب فیلم تاریخ سینما" برازنده ترین لقب است.

عکس بالا نمایی از فیلم Memento ست، و این عکس از اولین تصاویر فیلم و برترین و پرمفهوم ترین سکانس فیلم است، که امیدوارم اگر اهل دیدن هستید؛ دیدنش را از دست نداده باشید، جای تعجب زیادی ندارد وقتی دوستی گفت: ده مرتبه فیلم را دیده ام!

پس همه چیز خلاصه می شود در همین "نـــگـــاتــیــو"

All Alone


هرگز گمان نمیکردم که فیلمی با این محوریت ملی و شعارهای ملی در این مرز و بوم ساخته شود و تا این حد بی سر وصدا و بدون تبلیغات اکران شود و دیده نشود!


این هزینه های میلیاردی نیستند که فیلمی را با ارزش میکنند؛ بلکه دغدغه و اعتقاد کارگردان و سازنده فیلم است که فیلم را میسازد.


دیگر ضعفی که در فیلم نامه مشهود است؛ گذر سریع از مفاهیم مدنظر و پراهمیت فیلم است که به نظر میرسد لازم بود با فوکوس بیشتری مطرح میشد.


بالاخره انتظار به پایان رسید؛ از جشنواره سی و یک تا نزدیکای جشنواره سی و دو فجر! شاید حدود یک سال منتظر بودم تا ببینم تنهای تنهای تنها که ذکر و فکر همه اهالی جشنواره فجر سی و یکم رو اینگونه به خود مشغول کرده بود؛ چیست، تا اینکه بالاخره اکران عمومی آن آغاز شد و توانستم به تماشای فیلم بروم. هرچیزی درباره اش فکر میکردم جز آنچه در پرده سینما به چشم دیدم! هرگز گمان نمیکردم که فیلمی با این محوریت ملی و شعارهای ملی در این مرز و بوم ساخته شود و تا این حد بی سر وصدا و بدون تبلیغات اکران شود و دیده نشود! جای تاسف دارد که چنین فیلمی بخواهد در رتبه هفتم جدول فروش پایین تر از فیلم هایی همچون "عملیات مهدکودک" قرار بگیرد؛ و این انگشت ایراد به کسی جز مسئولین ذی ربط اشاره ندارد؛ مسئولینی که باید هزینه های میلیاردی برای فیلم هایی همچون "راه آبی ابریشم" ، "برلین منفی هفت" ، "بدرود بغداد" ، "سی و سه روز" و ... کنند، به اسم اینکه فیلمها حرفهای ملی میزنند اما حتی با ساده ترین تبلیغات در تلویزیون صدا و سیمای ایران  برای فیلم "تنهای تنهای تنها" مواجه نباشیم؛ اما چیزی که مرهم بر این زخم ها و حرف های دل است؛  وجود افرادی همچون "احسان عبدی پور" است که در گوشه و کنار این سرزمین زندگی می کنند و دغدغه های ملی و دینی دارند و به خوبی توانسته اند اندیشه های خود را در قالب هنر سینما به تصویر درآورند؛ از این حواشی که بگذریم، به فیلم میرسیم.


در فیلم با کارگردانی فیلم اولی و نابازیگرهایی روبه رو هستیم که نه کارگردانی آن با کارگردانی یک فیلم اولی مطابق است و نه بازیگری نابازیگران. فیلم بدون هیچ ادعایی کاملا خوش ساخت و گویا شعار های ملی گرایانه و منتقدانه خود را مطرح می کند و کاملا دقیق حرف های سیاسی خود را در لایه های پنهان فیلم به ناخودآگاه مخاطب انتقال میدهد، دریغ از ذره ای  افراط و تفریط که منجر به عکس العمل منفی مخاطب گردد.
فیلم "تنهای تنهای تنها" ثابت کرد که هر چیز ارزشمند در گرو هزینه های میلیاردی نیست؛ واین هزینه های میلیاردی نیستند که فیلمی را با ارزش میکنند؛ بلکه دغدغه و اعتقاد کارگردان و سازنده فیلم است که فیلم را میسازد و ارزش به فیلم میدهد؛ فیلم در عین ناباوری بدون هیچ هزینه اضافی و با نابازیگرهایی در حد بین المللی ساخته میشود و حرف هایی را میزند که همه برای رسیدن به آنها به دنبال خرج های کلان هستند.

فیلم کاملا منطقی و حساب شده درصدد نقد دخالت آمریکایی در مسایل مختلف کشورهای دیگر، و تاثیر ظالمانه آنان در حق و حقوق دیگران حتی کودکان و کسانی که هیچ جوره ربطی به جریانات متدوال سیاسی، نه که ندارند، بلکه حتی کوچکترین اطلاعاتی هم در این باره ندارند. فیلم با تِمِی عاشقانه و دوستانه؛ با موضوع صلح جویانه و در قالب معضل امروز جامعه و در بستر بحث انرژی هسته ای کاملا هوشیارانه انتقادات دقیق و ظریف خود را مطرح می کند.

اما در کنار همه این نقاط قوت؛ نمی توان از نقاط ضعف ریزی که در فیلمنامه به چشم می خورد، گذشت کرد. به طور کلی فیلم نامه از ساختار یکسانی برخوردار نیست و دارای فراز و نشیب هایی است که در برخی موارد واقعا کسل کننده می شود و در عین حال درمواردی دیگر به خوبی ازپس روایت داستان بر می آید و کشش لازم را برای مخاطب حاصل می کند. و دیگر ضعفی که در فیلم نامه مشهود است؛ (و البته ممکن است که این مساله تعمدا توسط فیلم نامه نویس اتفاق افتاده، تا مبادا حرف و شعارهای فیلم، شعاری شود) گذر سریع از مفاهیم مدنظر و پراهمیت فیلم است که به نظر میرسد لازم بود با فوکوس بیشتری مطرح میشد تا بیشتر ذهن مخاطب را به خود درگیر کند. نمونه واضح این معضل فیلم، آخرین حرف های کارگردان و فیلم نامه نویس بود که از زبان شخصیت اصلی فیلم (رنجرو) در تیتراژ پایانی مطرح میشود و در عین حالی که پر بود از مفاهیم قابل تامل و مطالب اساسی و محوری فیلم؛ لیکن چون در تیتراژ پایانی قرار گرفته عملا منجر به ذبح آن شد. جا داشت که این اتفاق با ظرافت و دقت بیشتری اعمال میشد.

بدون شک "احسان عبدی پور" با ساخت این فیلم؛ مخاطبین خود را بسیار پرتوقع کرده که امیدواریم در آینده و فیلم های بعدی به خوبی بتواند از پس این توقعات برآید.


امتیاز : 9  از  10


این نقد برای سایت "مووی مگ" نوشته شده است.


نظرات  (۳)

۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۳۰ مهدی صنعتی
سلام
مدتها بود که از فیلمی لذت نبرده بودم . نمیدانم ؛ شاید همراهی شما هم بی تاثیر نبوده است ولی واقعا فیلم خوبی بود. حرف های بزرگی را از دهان بچه ای می گفت و توقع باورنداشتن این حرف ها را هم با عکس العمل های استاد انشا وقتی رنجرو از چخوف و داستایوفسکی و ... می گفت را هم منعکس کرده بود. 
بزرگ شدن و گسترش فهم رنجرو را که در بستر یک داستان احساسی بود هم قابل درک می نمود و قطعا دیگر همه با نامه او به استادش همراهی می کردند. 
فیلم لذت بخشی بود. کاش کسانی که آن را ندیده اند، دیدنش را از دست ندهند. 
ارادت داریم
پاسخ:
نظر لطف شماست
واقعا جزو معدود فیلم هایی بود که به راستی ندیدنش، حسرت بار است
به امید اینکه بتوانیم با تبلیغ در بیشتر دیدن همچین فیلم هایی، سهمی بسیار ناچیز در حمایت از چنین فیلم سازان هنرمند و با دغدغه ای باشیم

ممنون
سلام برادر
دوست داشتم فیلم رو ببینم ولی موفق نشدم!
استفاده کردم.

ای رابطه ی نام تو با ذلت و خواری

بی ربط تر از رابطه‌ی کوه و تزلزل

 *

بگذار که دیوار به دور تو بچینند

کافی است تو را پنجره ی باز توکل

یا حق
۲۵ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۵۲ کاوه قادری
با سلام.
حقیقتش من به شخصه فیلم "تنهای تنهای تنها" رو به زور تونستم تا آخر تحمل کنم و باید بگم به نظرم فیلم بسیار بدی بود. "تنهای تنهای تنها" تقلیدی ناشیانه بود از آثاری مثل "دونده" و "سازدهنی" امیر نادری (لوکیشنی در جنوب کشور با یک شخصیت اصلی کوچک به اسم رنجرو (بر وزن امیرو) به همراه تعدادی عکس و کارت پستال مقروض از "دونده" و "سازدهنی" و "آب باد خاک" که کاملا بیرون از فیلم هم عمل می کنن (چون درام اصلا شکل نگرفته) ). این تقلید به حدی ناشیانه بوده که فیلمساز ما اومده همانند اون دو سه فیلم مذکور فیلمی ضدقصه و یا با قصه ای خلوت و کم موقعیت خلق کرده بدون اینکه به این نکته ی مهم توجه کنه که :  دو سه فیلمی که از امیر نادری نام بردم فیلمهایی ضدقصه بودند اما از نمادپردازی و عکاسی بهره می بردند و یه جورایی از اون طریق قصه می گفتند اما فیلم آقای عبدی پور متاسفانه فیلمی هست با یک قصه ی خلوت و حتی میشه گفت تک موقعیتی و با پیرنگی ضعیف و خط داستانی شکننده و ضعف قصه گویی اش رو هم نمی تونه بپوشونه. "تنهای تنهای تنها" نه قصه میگه و نه سینمای قاب هست و در نتیجه :
اولا تا نیمه ی اول فیلم اصلا معلوم نیست که داستان چیه و شخصیت ها (به غیر از رنجرو) کی هستن و جاشون در داستان کجاست؟ ثانیا راوی فیلم معلوم نیست. رنجرو؟ دانای کل؟ یا اون خانمه؟ یا همشون؟ یا هیچکدومشون؟ نگاه فیلم هم معلوم نیست که از نگاه کیه؟ فیلم از نگاه اون خانمه هست؟ یا از نگاه رنجرو؟ یا...؟ ثالثا فیلم به شدت سردرگمه و تکلیفش با خودش معلوم نیست که آیا میخواد سیاسی باشه یا فانتزی؟ فانتزی بودن که با جور کردن یه سفینه در یک سکانس رقم نمیخوره و نگاه باید فانتزی باشه. سیاسی بودن با جور کردن چندتا روزنامه و گذاردن تعدادی عکس و مصاحبه از مذاکره کننده ی سابق هسته ای ایران و پخش اخبار و اینها رقم نمیخوره. مفاهیمی که هم شما بهش اشاره کردید به نظرم همگی تحمیل فیلمساز و طرفدارای فیلم به فیلم هست چون مطلقا این مفاهیم در بافت فیلم جا نیفتاده و نه در فیلمنامه (منظور دیالوگ ها نیست) جاریه و نه در میزانسن و فرم. حرف فیلم هم گنگه و نامعلوم و به همین دلیل تاویلی شده و تفسیرپذیر انگار که من مخاطب سینما باید بیابم تا چیزی که مطلقا در فیلم گفته نشده رو  کشف کنم. آیا فیلم میخواد از طریق آشنایی و ایجاد رفاقت میان دو کودک از دو ملیت مرزهای سیاسی رو بشکنه و مورد نقد قرار بده؟ و این یعنی 5+1؟ به نظرم میاد که به قول آقای دانش فیلم نهایتا 1+1 هست و حداکثر تونسته رفاقت میان دو انسان رو تشکیل بده و همین. این رفاقت حتی رفاقت بین دو ملیت هم نیست چرا که رفیق رنجرو بی هویت هست و ذره ای از هویت و فرهنگ و آداب مربوط به وطن خودش رو در او نمی بینیم و به همین دلیل او می تونه تونسی باشه و نباشه. میتونه عربستانی باشه و نباشه و میتونه جنوبی باشه و نباشه.
عنوان فیلم هم واقعا بد و مبتدیانه هست. ضمن اینکه ما تنهایی در رنجرو نمی بینیم. حداقل تا وقتی که رنجرو با اون رفیق خارجیش آشنا نشده ما مداما رنجرو رو می بینیم که مشغول کار و شوخی با دیگران و خوشی و اینجور چیزهاست. آیا رنجرو دارای دو وجه بیرونی و درونی هست؟! و آیا در وجه بیرونی تنها نیست و در وجه درونی تنهاست؟! و آیا این تنهایی رو ما باید در فیلم حدس بزنیم؟! و یا رو به تفسیر و تاویل بیاریم؟!
در مورد فرم جا داره به قاب بندی ها هم اشاره کنم که به نظرم فاجعه است. این قاب بندی ها در تلویزیون شاید بد نباشه اما برای سینما فاجعه است و اساسا غلطه. ای کاش الان فیلم پخش میشد و دقیقا میتونستم براتون نمونه بیارم اما تا جایی که یادمه قاب بندی ها و نحوه قرار گرفتن دوربین در میزانسن های دو نفره ی رنجرو و اون دوست روسش اساسا به لحاظ سینمایی غلطه و مخصوص تلویزیونه. در مورد تدوین هم ترجیح میدم صحبت نکنم.
به هر حال این بود دیدگاه و نظر من راجع به این فیلم. به نظرم هیچگاه نباید یک فیلم رو از هسته ی معصومیت مورد بررسی قرار داد. قبل از اینکه دنبال این باشیم که فیلم چه می خواهد بگوید باید دنبال این باشیم که فیلم چگونه می گوید و چگونه گفتن از چه گفتن بسیار بسیار مهم تره. البته حتی اگر ما چگونه گفتن فیلم رو که با غلط های متعددی روبرو هست بپذیریم باز هم به نظرم فیلم در چه گفتن هاش هم مشکل داره.
پس با عنایت به اونچه گفته شد با نوشته تون در مورد فیلم موافق نیستم اما خوشحالم که باب نظر رو برام باز کردید و ممنون از دعوتتون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی